زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه
 

عوامل محبت به امام زمان





در این نوشتار پس از بیان ویژگی‌های محبت، محب و محبوب، معرفت به عنوان راه ایجاد محبت معرفی می‌گردد. نتیجه آن است که اگر بر میزان و کیفیت شناخت‌مان به حضرت صاحب الامر (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) بیفزاییم، قهراً بر محبت و گرایش قلبی ما نسبت به آن وجود شریف، افزوده خواهد شد و در پس آن، آثار حاصل از این محبت، زندگی ما را رنگ مهدوی بخشیده و به ما در طی طریق انتظار نیرو می‌دهد.


۱ - محبت



در این نوشتار پس از بیان ویژگی‌های محبت، محب و محبوب، معرفت به عنوان راه ایجاد محبت معرفی می‌گردد. نتیجه آن است که اگر بر میزان و کیفیت شناخت‌مان به حضرت صاحب الامر (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) بیفزاییم، قهراً بر محبت و گرایش قلبی ما نسبت به آن وجود شریف، افزوده خواهد شد و در پس آن، آثار حاصل از این محبت، زندگی ما را رنگ مهدوی بخشیده و به ما در طی طریق انتظار نیرو می‌دهد.
محبت حالتی است میان محب و محبوب که سرچشمه آن قلب و درون است، لیکن نمود آن در ظاهر و در افعال و اعمال محب به روشنی پیدا است. محبتی که جلوه عینی پیدا می‌کند، و به محب جهت می‌بخشد.
محبت، امری طرفینی است. محب می‌سوزد و محبوب جذب می‌کند.
محبت تمنا می‌کند و محبوب دامان خویش را برای تمنای محب می‌گستراند.
حال باید دید محبت آدمی‌ به کدام محبوب تعلق می‌گیرد؟
اینجا است که بحث فطرت و خصایص فطری انسان مطرح می‌شود.

۱.۱ - ویژگی فطری انسان


انسان فطرتاً کمال جو است. مطلوب انسان هر چه باشد، خصیصه فطری کمال طلبی باعث می‌شود پس از نیل به آن مطلوب، باز هم قانع نشده و مرتبه‌ای فوق آن را طلب کند.
بر این اساس ما به عنوان یک انسان، همواره در پی یافتن فرد اکمل هستیم و سعی در نزدیک شدن و همانندی با وی داریم. برخی انسانها کمال را در قدرت می‌دانند، لذا کسی را که از قدرت بیشتری برخوردار است ستاره آمال خویش می‌سازد و همواره در جهت آشنایی و تقرب به او در تلاشند. برخی دیگر کمال را در علم می‌دانند و...
با وجود این میل فطری قوی، تشخیص ندادن مصداق حقیقی باعث می‌شود که انسانها مصادیق بدیل را دنبال کنند و دچار سرخوردگی و پوچی گردند.
اما آن مطلوب که کاملترین، زیباترین، پدر قدرترین و مجموعه‌ای از «ترین‌ها» است (البته در امور خیر و نیکو) چیست؟ یا بهتر بگوییم: کیست؟
اگر سعی در ارضاء حقیقی تمایلات فطری خویش (همان فطرتی که الهی است) داشته باشیم، در خواهیم یافت که همه هر آن چه در نهاد ما تب و تاب نیل بدان هست، در امام زمان وجود دارد.
انسانِ نِیِ از نیستان جدا مانده‌ای است، که ناله غم و غربت او تنها پس از نیل به مقام قرب حق، آرام می‌گیرد و این غرقه ی دریای حیرت، تنها پس از رسیدن به حق است که ساحل امن و امان را درک می‌کند و کشش فطری او به جواب در خور خویش می‌رسد.
خداوند آفریننده ما، حجتی بر ایمان و در سر راه زندگی مان نهاده که دقیقاً وجودش مطابق با خواستها و نیازهای فطری ماست. اگر طالب جمالیم و صاحبان جمال را دوست می‌داریم، جلوه ی جمال حق او است که همه ی زیبایی‌ها را در خود جمع کرده است.
همان‌ طوری‌ که جدّ گرامیش فرمود: المهدیّ طاووس اهل الجنّه، وجهه کالقمر الدّریّ کانّ وجهه الکوکب الدریّ.
و همینطور سایر مواردی که مطلوب فطرت سلیم است، نوع کامل و به عبارت بهتر کاملترین آنها، در وجود صاحب الامر هست. به عنوان مثال، درباره ی عدالت خواهی و روش پسندیده ی حضرت در حکومت و... می‌توان به روایاتی اشاره نمود:
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلم) فرمود: زمین را از عدالت پر می‌کند تا جایی که مردم به فطرت اولی خود باز می‌گردند، نه خونی به ناحق ریخته می‌شود نه خوابیده‌ای را بیدار می‌کنند.
ختم نموده است خداوندگار در رخ تو صنعت صورتگری

۲ - معرفت راه رسیدن به محبّت



محبت تابع معرفت و شناخت است و هر چه شناخت بیشتر شود، محبت شدیدتر خواهد بود.
راه ایجاد و تعمیق محبت به ولی عصر (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) آن است که انسان به صاحب الزّمان (علیه‌السّلام) به عنوان مطلوب کامل خویش معرفت حاصل کند و ابعاد وجودش را بشناسد تا نهایتاً به این باور برسد که مصداق اکمل هر خیری در وجود حجت عصر است.

۲.۱ - سطوح معرفت


این شناخت و معرفت دو لایه و یا به تعبیری دو سطح دارد.
معرفت در سطح عام که همان جنبه ی عقیدتی است، یعنی شناخت امام مفترض الطاعة و معرفت خاص که شناخت امام است، با لحاظ ویژگی‌ها و توصیفاتی که در عبارات معصومین و ادعیه و زیارات در خصوص ایشان آمده است.
لذا شناخت امام و حجت هر زمانی، همواره مورد تاکید بوده است.
نظیر : من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة.
مشکل امت اسلام پس از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلم) عدم معرفت به حجت زمان خود بود. امام مجتبی (علیه‌السّلام) نیز از همین ناحیه ضربه خورد و حادثه کربلا هم معلول همین امر بود. کما این که بسیاری از دشواری‌ها و مسائل و مشکلات امروز جامعه ما هم مستقیماً از عدم شناخت ولی زمان نشات می‌گیرد.
مفتاح و گره گشای دشواری‌های ما در مسیر ارتباط با امام زمان‌مان و بهره‌مندی بیشتر از وجود ذی‌جود او، معرفت به او است.

۲.۲ - یک سؤال


اگر بپذیریم که اولاً فطرتاً انسان کمال جو است و ثانیاً وجود ولیّ عصر (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) کامل‌ترین مطلوب، پس چرا محبوب غالب افراد چیزی جز وجود نازنین امام زمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) است؟ مگر می‌شود انسان خلاف فطرت و سرشت خویش عمل کند؟

۲.۳ - جواب


به دلیل نقص معرفت!
در واقع اگر فردی مصداق واقعی آن کمالات و خیرات درست تشخیص ندهد، به کوی مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) راه نمی‌برد و به دامان او عرض نیاز نمی‌کند. مصادق جایگزین را دنبال می‌کند. اگر معرفت به امام زیاد شود، قطعاً بر محبت به او نیز افزوده می‌شود تا جایی که شخص، جز او را شایسته محبت ورزیدن نمی‌داند، چشم را می‌خواهد برای دیدن رخسار او، گوش را بخاطر شنیدن کلام او و جانش را برای نثار به پای قدم او.
با شناخت امام زمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) جانِ واله و شیدای ما، گمشده خویش را یافته و به امن و امان و طمانینه می‌رسد، آنگاه که معرفت به مولا حاصل شود، قدم جای پای او گذاشته می‌شود و کلام انسان همان خواهد شد که مولای محبوب می‌پسندد و عمل انسان آن خواهد شد که مولای محبوب می‌خواهد و... بزرگان گفته‌اند عشق آمدنی است، آوردنی نیست.
هرگز دل من چون تو یار دگری نگزید بر خاست که بگزیند یار دگرم بودی
السلام علیک ایها العلم المنصوب و العلم المصبوب الغوث الرحمة الواسعه وعداً غیر مکذوب.

۲.۴ - جایگاه محبت


محبّت واژه‌ی زیبایی است که نزد همه‌ی انسان‌ها و فرهنگ‌ها ارزشمند تلقّی می‌شود و نگاه هر گروهی از انسان‌ها به عالم هستی، اساس تفسیر این واژه است.
آنان که نگاه واقع بینانه تری به عالم هستی دارند، ارزش سرمایه‌ای که فقط یک بار در اختیار آنان قرار گرفته و بدنبالش ابدیّت و جاودانگی است را با همه‌ی وجودشان درک کرده و در یافته‌اند که خور و خواب و شهوت و... هیچ یک ارزش آن را ندارند که با روح انسانی که ثمر آن کمال بی نهایت است، مبادل کنند.
آنان معادله روح خویش را فقط کالای محبّت می‌بینند و لحظه‌ای محبّت را در روح خود با تمام جهان هستی معادل می‌شمرند، که سالار شهیدان فرمود: و خسِرت صفقة عبد لم تجعل له من حبّک نصیباً؛ کالای آن بنده که از محبت خود چیزی نصیبش نفرموده‌ای خسارت برده است.
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سر آید ناخوانده درس مقصود از این کتاب هستی
اما نکته اساسی اینجاست: به که محبت کنیم؟ و برای چه محبّت بورزیم؟

۲.۵ - محبوب کیست


عده‌ای دارای همتی پست و هدفی زودگذر هستند و چون کودکان فریفته هر چیز زبونی قرار می‌گیرند.
در شب معراج خداوند به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلم) خطاب می‌کند: یا احمد احذَر ان تکونَ مثل الصبیّ اذا نظر الی الاخضر و الاصفر اَحَبَّه و اذا اُعطی شیئاً مِنَ الحلُو و الحامض اغتَرَّ به مانند کودکان و خردسالان مباش که چون چشمشان به سبزی و زردی (مظاهر دنیوی) بیفتد و یا چیزی به آنها چشانیده شود فریفته می‌شوند.
بد نامی‌ حیات دو روزی نبود بیش وانهم کلیم با تو بگویم چسان گذشت
یک روز صرف بست دل شد به این و آن روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت
اگر انسان بر اساس محبّت قیام کند و دارای همتی بلند باشد، دنبال محبوب حقیقی می‌رود، ابراهیم خلیل برهان توحید را از راه محبت مطرح می‌کند:
«انّی لا احبّ الافلین» چیزی که از بین رفتنی است، شایستگی محبّت ندارد و چون رفتنی است عامل رنج می‌شود.
از این رو تنها انسان‌های الهی که فقط به خدا دل بسته‌اند، امنیت روحی راستین دارند و در قیامت هم از سختی‌هایش در امانند.
عن الصادق (علیه‌السّلام) فمن احبّ عزوجلّ احبّه و مَن احبّه الله کانَ مِنَ الامنین.
و به این جهت است که هر روز از خداوند رسیدن به این راه را می‌خواهیم.
عن الصادق (علیه‌السّلام) اهدنا الصراط المستقیم یعنی ارشدنا الی لزومِ الطریق المودّی الی محبتک.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

۲.۶ - محبت طرفینی


رابطه عاشق و معشوق طرفینی است؛
یحبّهم و یحبّونه، رضی الله عنهم و رضوا عنه، فاذکرونی اذکرکم. اثر این محبّت آن است که هر گامی‌ به سوی محبوب بر می‌داری او چندین برابر به تو نزدیکتر می‌شود؛
من تقرّب الیَّ شِبراً تقرّبتُ الیه ذرعا.
سید ابن طاووس سالروز بلوغ فرزندش را جشن گرفت و گفت این شادمانی به شکرانه‌ی آن است که نمردی و سنّ تو به حدی رسید که سخن خدا متوجه تو شود و از امروز تو مخاطب سخن الهی هستی.
در چنین هنگامی‌ داستان عاشق و معشوق، داستان پروانه و سوختن و فدا شدن و نور شدن است که عاشق جز از معشوق نبیند،. بابی انت و امّی؛ یعنی فدایت شوم، در تو نیست و نابود شوم به گونه ایی که نه اسمی‌ بماند و نه رسمی.
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم او که می‌رفت مرا هم بـه دل دریا برد
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه ذره‌ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود که به یک جلوه زمن نام و نشان یکجا برد (علامه طباطبایی)
و اینجاست که عاشقان حضرت مهدی (علیه‌السّلام) این گونه با محبوب خویش سخن می‌رانند که: فابذل نفسی و مالی و ولدی و اهلی و جمع ما خوّلنی ربّی بین یدیک؛ آن چه را از مال و جان و فرزندان و خانواده و تمام آن چه خدایم به من عطا کرده در مقابل شما می‌بخشم.

۳ - محبت و هدایت



با همه ی وجود، همراه او می‌روی که مبادا از راه بمانی. امیر مؤمنان فرمود: بنگرید به دودمان پیامبرتان و به جهتی که در حیات انتخاب کرده‌اند ملتزم باشید و از اثر آنان پیروی کنید؛ آنان هرگز شما را از هدایت بیرون نخواهند برد و به ضلالت و هلاکت بر نخواهند گرداند اگر آنان از طلب چیزی باز ایستادند شما هم بایستید و اگر حرکت کردند، شما هم حرکت کنید؛ از آنان سبقت نگیرید که گمراه شوید و از آنان عقب نمانید که به هلاکت افتید.

۳.۱ - لوازم محبت


اینجاست که اگر محب صادق گشتی، رنگ محبوب بخو می‌گیری و بوی او داری.
عبدالله‌ ابن حمّاد به سال ۲۲۹ به واسطه مردی از امام صادق (علیه‌السّلام) روایت کرده که یکی از یاران آن حضرت بر او وارد شد و عرض کرد فدایت گردم به خدا قسم من، شما و هر کس که دوستدار شماست را دوست می‌دارم،‌ای سرورم چقدر شیعه شما زیاد است حضرت فرمود: بگو آنان چه مقدارند؟
عرض کرد بسیار زیاد حضرت فرمود می‌توانی آنان را بشماری؟
عرض کرد: تعداشان بیشتر از این‌هاست، امام (علیه‌السّلام) فرمود: آگاه باش هرگاه آن عده وصف شده که سیصد و ده و‌ اندی هستند شمارشان کامل شود آنگاه چنان که شما می‌خواهید، خواهد شد. لکن شیعه ما کسی است که با عیب جویان ما هم‌نشینی نمی‌کند و با بدگویان ما، هم سخن نمی‌شود و آنان را که با ما دشمن هستند دوست نمی‌دارد و با دوستان ما دشمنی نمی‌ورزد و مانند کلاغ حرص نورزد و..
هر گاه سنخیت با محبوب پیدا کنی، او تو را دعوت خواهد کرد، چرا که نه تنها تو عاشق او هستی که او عاشق تر! نه تنها تو منتظر دیدن او هستی که آن عزیز زهرا هم در دیدن چنین عاشقانی در انتظار!
به علی ابن مهزیار اهوازی فرمود: یا ابا الحسن قد کنا نتوقعک لیلاً و نهاراً ما الذی اَبطا بک علینا؟ شب و روز انتظار آمدن تو را داشتیم چه چیز آمدنت را نزد ما تاخیر‌انداخت؟!
دلت را خانه ی ماکن، مصفا کردنش با من به ما درد دل افشا کن، مداوا کردنش با من
اگر گم کرده‌ای ای دل کلید استجابت را بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من
اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت تو نام توبه را بنویس امضا کردنش با من

۴ - عناوین مرتبط



جلوه‌هایی از محبت امام زمان؛ رابطه انتظار و شناخت امام زمان؛ شیوه‌های ارتباط با امام زمان؛ خدمت به امام زمان؛ زمینه‌های ظهور؛ دعا برای امام عصر؛ ندبه برای امام زمان؛ شناخت امام زمان

۵ - پانویس


 
۱. صافی، لطف الله، منتخب الاثر، ج۲، ص۶۷.    
۲. صافی، لطف الله، منتخب الاثر، ج۲، ص۱۳۶.    
۳. کورانی عاملی، علی، معجم احادیث المهدی، ج۱، ص۳۵۶.    
۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۸۰.    
۵. کاشانی، فیض، المحجة البیضاء، ج۸، ص۸، کتاب محبت و شوق.    
۶. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۵۲۳، زیارت آل یاسین.    
۷. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۲۷۲، دعای عرفه امام حسین علیه‌السّلام.    
۸. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج۱، ص۳۷۴، باب ۵۴.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۸-۳۹.    
۱۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۷، ص۲۳۸.    
۱۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸۷، ص۱۹۰.    
۱۲. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۵۲۷.    
۱۳. امام علی، نهج البلاغه، ص ۸۵، خطبه ۹۷.    
۱۴. نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نُعمانی، ص۲۰۳.    
۱۵. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ج۱، ص۵۴۱.    


۶ - منبع


سایت‌ اندیشه قم، برگرفته از مقاله «محبت در پی معرفت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۳/۲۳.    







آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.